جلسه نقد و بررسی فیلم برگهای افتاده به کارگردانی گوریسماکی با گویندگی و اجرای آقای رنجبران و منتقد فیلم آقای سلطان محمدی در جمع تعدادی از بینندگان و دوستداران سینما برگزار شد.
در روز سه شنبه دهم بهمن فیلم برگهای افتاده ، معروف به بچه بد سینمای فنلاند و محصول مشترک سینمای فنلاند و آلمان در سینماتک برج آزادی تهران به نمایش درآمد. جلسه نقد و بررسی فیلم برگهای افتاده به کارگردانی گوریسماکی با گویندگی و اجرای آقای رنجبران و منتقد فیلم آقای سلطان محمدی در جمع تعدادی از بینندگان و دوستداران سینما برگزار شد. به گفته آقای رنجبران ، نکته جالب در مورد کارگردان این فیلم ، گوریسماکی ، اینست که فیلم سازی را بطور تجربی آموخته و پیش از آنکه بصورت آکادمیک فیلم سازی را یاد بگیرید شروع به مطالعه و فیلم سازی به صورت تجربی نموده است.
به گفته منتقد فیلم ، آقای سلطان محمدی ، کارگردان این فیلم ایشان را به یاد کارگردانان ایرانی چون داریوش فرهنگ و ابراهیم حاتمی کیا می اندازد و حتی کسانی مانند آقای مجتبی راهی که فیلم سازی را ابتدا به صورت تجربی اموختند و بعد به صورت آکادمیک به سمت سینما رفتند . گوریسماکی به عنوان یک فنلاندی فیلم سازی می کند و به طبقه کارگر بسیار توجه می کند. فنلاند از اتحادیه اروپا و یک کشور غربی است و در بسیاری از آمارها به عنوان شادترین کشور جهان از آن نام برده می شود و طراحی متفاوتی برای زیست فرهنگی ، هنری ،اجتماعی و آموزش و تعاملاتی خود دارد.
گوریسماکی در چنین فضایی فیلمسازی می کند و به طبقه کارگر یا بر طبق واژه های کومونیستی پرولتاریا ، قشری که مالک سود محیط کاری خود نیستند.
کشورهای اسکاندنیاوی مثل فنلاند و سوید ، محیط نزدیک به سرما هستند و گرمای زندگی انسانی بصورت پررنگ در انسان ها دیده نمی شود ، کاراکترهای فیلم هم دارای چهره های صامت بودند و میمیک چهره آنها نشان از شاد و سر حال نبودن آنها بود.
طبق نظر آقای رنجبران فیلم فاقد زمان بود و ساختار فیلم تا حدی شبیه به فیلمهای کلاسیک بود؛درست مانند فیلمهای دهه 80 و منظور کارگردان شاید این بود که این جامعه2023 همان اجتماع دهه هشتاد است و فرقی نکرده.
آقای سلطان محمدی منتقد فیلم در تایید این سخنان افزود ، گوریسماکی به عنوان فیلمسازی که یک سه گانه در کارنامه خود دارد و این فیلم به عنوان چهارمین فیلم پرولتاریایی وی محسوب میشود و به بحث در مورد طبقه کارگر و استثمار آنها توسط صاحبان صنایع می پردازد. او معتقد است که جامعه صنعتی بویژه در اروپا به انسانها ستم میکند و حقوق آنها را رعایت نمی کند اما خیلی با جزئیات به این موضوع نمی پردازد و تنها با نشانه ها به آن اشاره می کند مثل ساختهای بلند شهر که کاراکترها داخل یکی از آپارتمانهای کوچک آن در محیطی سرد زندگی می کنند و یا در کشور پیشرو در تکنولوژی مانند فنلاند بسیار به ندرت از آن در طی فیلم استفاده می شود حتی از ابزاری مانند تلفن همراه برای ارتباط گرفتن.
گوریسماکی معتقد است که نظام صنعتی دنیای غرب نظام تعاملی نیست و بر زندگی شخصی مردم غلبه دارد.
آقای رنجبران افزود : فیلم سینمایی که این زوج در ابتدای فیلم در قرار آشناییشان دیدند یک فیلم در مورد زامبی ها بود و حتی سلیقه فرهنگی شان بسیار متفاوت و عجیب بود. بر طبق نظر منتقد فیلم آقای سلطان محمدی ، رابطه خانواده ها در این فیلم بسیار محدود بود و یک نظام تامین اجتماعی برای مردم جامعه وجود نداشت. آقای رنجبران معتقدند که گوریسماکی بیشتر با نشانه ها با ما حرف می زند و با نشانه ها تنهایی آدمها را نشان می دهد.
بر طبق نظر منتقد فیلم آقای سلطان محمدی، محیط فیلم یک محیط بسیار بسته محیط و کم صحبت و ارتباطات میانی سرد با جبهای خالی بدون احساس نگرانی در مورد هم است ، مواردی که کم کم حتی در جامعه ما هم به چشم می خورد اما همه در نهایت به دنبال روابط انسانی می گردند.
آقای رجبران اضافه کرد: رادیو به طور مرتب اخبار منفی و کشتار پخش می کند اما فیلم قواعد یک فیلم کمدی درام را به خوبی رعایت کرده است. یعنی به همان اندازه ای که جدیت دارد مسائل کمیک را هم دنبال می کند و تا آخر کمدی درام پیش می رود . همه چیز به اندازه است نه به قدری زیاد است که بیننده حس کند با یک فیلم طنز مواجه است و نه فضایی فراهم کرده است که تنه یک فضای جدی را القا کند. یک فضای بینابینی.
بر طبق نظر منتقد دلیل پیگیری اخبار از سمت مردم و پخش مشخص آن در فیلم به ترس از سیستم سیاسی و به دلیل مجاورت با کشور روسیه و جنگ و درگیری بین اوکراین و روسیه ترس از حمله این کشور است.
اما به هر روی گوریسماکی با این فیلم کم دیالوگ و بدون کنش قصد رساندن این منظور را دارد که انسان در جامعه صنعتی غربی بیش از هر چیز به ارتباطات و عاطفه انسانی نیاز دارد. این فیلم در جشنواره کن جایزه ویژه هیات داوران را کسب کرد و به این ترتیب داوران جشنواره به نوعی بر این نگرش صحه می گذارند و مشوق دیگر فیلم سازان غربی برای قدم گذاشتن در این مسیر می شوند و می گویند اصل با هم بودن است حتی اگر پول نداشته باشید. اینها نشانه هایی است که گوریسماکی اعمال می کند و از یک نیاز ر مشترک انسانی فارغ از ایسم ها بحث می کند.
مجری برنامه تکه ای از مصاحبه گوریسماکی را نقل می کند که می گوید" فیلم سازی امر بسیار ساده ایست شما فقط به چند بازیگر و دوربین نیاز دارید. بازیگران را به حرف زدن و راه رفتن و ادار و بعد از آنها فیلم برداری می کنید. فیلم سازی یعنی همین." در فیلم سازی بیشتر از هر چیزی تدوین را دوست دارم برای همین همیشه آن را به تنهایی انجام می دهم. راستش را بخواهید در زمان تدوین هیچ کس پهلویم نیست ,خودم را برای چندین روز در اتاق حبس میکنم و تدوین فیلمهایم را انجام میدهم به خاطر همین میتوان گفت که گوریسماکی متمایز است و نکته مهمتر اینکه گوریسماکی هیچ رابطه نزدیکی با هالیوود ندارد و مستقیما جلوی هالیوود می ایستد و رابط حسنه ای با آن ندارد .
آقای سلطان محمدی معتقد است که او با این نوع فیلمسازی زنذگی میکند. او پاسخ این نکته رابا یک جمله از آقای محمد متوسلانی کارگردان ایرانی میدهد. او در یک مصاحبه در فصلنامه سینمایی فارابی در دهه هفتاد گفت: دلیل نرفتن من به آمریکا پس از انقلاب این بوده که در آمریکابه من می گفتند باید این را بسازی اما در ایران به من می گفتند چه چیزهایی را نساز و من دنیای گسترده ای از انتخاب دارم و من به همین دلیل اینجا جاندم . شاید گوریس ماکس هم از همین موضوع پیروی می کند.
البته در آمریکا نیز سینمای مستقل وجود دارد ,جشنواره هایی مانند سان دنس.
فضای غرب برای گوریسماکی چندان جناب نیست، شاید به دلیل فضای جنگ بین روسیه و اوکراین کشورهای اروپایی تصمیم به حمایت از یکدیگر گرفتند و به این ترتیب جشنواره کن از فیلم گوریسماکی حمایت کرد.
به هر روی این نوع فیلم، یک فیلم سازی بسیار ساده ، روان و ارزان است و می تواند الگوی بسیاری خوبی برای فیلم سازان ایرانی باشد که می گویند دیگر فیلم ساختن با هزینه زیر بیست میلیارد ممکن نیست. فیلمی با تعداد بازیگران کم ، چهار پنچ لوکشین ، بدون گریمهای های پیچیده و وبا لباسهای ساده. و این از هنرهای دنیای تصویر است.
در این فیلم از گوریسماکی شما می توانید سینما را ببینید. نیازی به دانستن زندگی گوریسماکی ندارید. بیننده، یک فیلم انسانی را می بیند آرامش میگیرد و لذت می برد. باتمام نشانه هایی که می توان در زندگی روز مره دید.
به عنوان یک زبان بین المللی حتی بدون زیر نویس می توان فیلم برگهای افتاده را فهمید سینما یعنی این : هزینه کم، داستان مفهوم ، تصویر پرمعنا، بدون زرق و برق زندگی .
سوال یکی از بینندگان فیلم این بود که چه مولفه های مشترکی بین سینمای برسون و گوریس ماکی وجود دارد؟
آقای رنجبران گفت: معمولا نگاه ساده انگارانه هر دو فیلم ساز به اتفاقات در آثار هر دو فیلمساز دیده می شود. در این فیلم تمام قواعد و اتفاقات ساده است به دور از هرگونه پیچیدگی و هر دو تلاش می کنند در یک بستر ساده حرفهای خود را بزنند و قرار نیست دچار چالش و پیچیدگی شوند.
آقای سلطان محمدی نیز در تاکید این موضوع گفت همین ساده دیدن اتفاقات بیانگر نزدیکی نگاه این دو فیلم ساز است ، نوع نگاه انسانی که به جهان پیرامون دارند ، به حرف انسانی که می خواهند انتقال بدهند. زمان برایشان مهم نیست، خیلی هم نشانه شناسی پیچیده ای نداشت و ساده نگاه کردن به مسائل این فیلم سازها را در دسته بندیها کنار هم قرار می دهد و مخاطب در هر جای دنیا حرف آنها را می فهمد و دقیقا به خاطر همین سادگی جوایز اسکار و کن را درو می کنند .
منتقد فیلم معتقد است که مسائل انسانی در تمامی جوامع یکسان است. چون درون تمام انسانها یکسان است و متناسب با جغرافیا و روابطی که وجود دارد تظاهرات مختلفی به خود میگیرد ولی درنهایت انسان بودن در هر جا یکسان است. همه ما به دنبال چیزی می گردیم که ما را جذب کند به دنبال نگرش انسانی هستیم ، ما به عنوان انسان همدیگر را جذب می میکنیم و به دنبال پیوند انسانی هستیم.
در این فیلم هم سینما بهانه ای برای کنار هم بودن آدمها بود و فیلم در سینما اصلا اولویت
نداشت بلکه می خواست تکها به جمع برسند.
آقای رنجبران افزود : در واقع فیلم ساز می خواهد در قاعده کمدی درام قصه اش را بگوید. بد نیست کمی هم در مورد اسم فیلم صحبت صحبت کنیم ؛ برگهای افتاده هم میتواند نماد تنهایی باشد هم نماد چیزیکه از دست رفته و هم میتواند نماد زیبایی باشد.
اما نظر منتقد اینست که در یک پلان که خزان را نشان داد ، ما داریم از پاییز عبور می کنیم و به بهار می رسیم ؛به تعبیری شکوفایی و ارتباط انسانی و زندگی که قابل اتکاست.