جلسه نقد و بررسی فیلم خالق به کارگردانی گرت ادواردز محصول 2023 هالیوود با حضور احمدرضا معراجی مجری و کارشناس سینما و آقای جلیل اکبری صحت منتقد و کارگردان سینما در روز سه شنبه هشتم اسفند ماه در سالن کوچک برج آزادی تهران برگزار شد.
آقای جلیل اکبری صحت در مورد فیلم خالق گفت که داستان این فیلم بسیار ساده است یعنی در سینمای تولیدات هالیوود جدای از ابهت و بزرگی فیلم و توانایی کارگردان در خلق تصاویر آشنا و ناآشنا یک داستان بسیار ساده روایت میشود داستان خوبها و بدها. تنها تفاوتش با چیزی مثل گرگها میرقصند و یا هر فیلم هالیوودی دیگر این است که تکنولوژی در ذات این فیلم چنان عجین شده است. ما نمیتوانیم بگوییم یک فیلم دیدیم در بستر سینمای دراماتیک هالیوود و از آن نتیجهای گرفتیم که در ادامه بحث به آن خواهیم پرداخت :
مسئله این فیلم در حقیقت مخاطب است مسئله فیلم نه ساخت و ساز عظیم سینمایی است که در فیلم دیدیم و نه روایتی از یک قصه بسیار ساده که بخشهای عمده این قصه برای ما قابل پیشبینی قابل ردگیری و در حقیقت همذات پنداری بوده است.این فیلم که بر یک بستر تئوریک ارتباط مخاطب با فرستنده پیام ساخته شده است است فیلمهایی که درباره یک جهان بزرگتر از جهانی که اکنون ما در آن زندگی میکنیم ساخته میشوند فیلمهایی هستند که میتوانند بر بستر ایدئولوژیک تبیین بشوند این فیلم هم از این دسته جدا نیست در وهله اول زمانی که این فیلم تمام میشود از ما میپرسد که برای چه این فیلم را دیدم و سوال بعدی اینکه چرا این فیلم ساخته شده اگر این سوالها را بپرسیم آیا همان شش سوال چه کسی گفت کجا گفت چرا گفت چگونه گفت سوال دیگری وجود دارد؟ آیا سوال جدیدی در این فیلم مطرح شده است طبیعتا خیر پس میتوان گفت این فیلم بر بستر تفکر فلسفی جهان غرب در مواجهه با دیگری ساخته شده است. مفهوم دیگری پس از جنگ جهانی دوم مسئله مخاطب را برای ما روشن میکند برای جهان غرب برای فیلسوفان و سپس جامعه روشنفکر غرب مفهوم مهم و کلیدی شده است. در حقیقت نسلی که بین سالهای 1940 تا 1960 به دنیا آمدهاند نسل فعال نیستند و به نسل خاموشان تعلق دارند اگر مخاطب این فیلم باشند در مواجهه با یک اثر پر از سی جی آی و پر از خرده داستانهای مهیج به آن چگونه نگاه میکنند .تم اصلی این فیلم و ماجراهای اصلی این فیلم حمله اتمی است که از یک جهان برآمده از خود ، جهان ما را به یک جهان دیگر تبدیل میکند. جهانی که بشر خودخواسته آن را خلق کرده. آیا بشر مختار بوده که این را خلق بکند خیلی از فلاسفه میگویند نه مختار نبوده چون حرکت جبر زمان به گونهای بوده است. اگر اپن هایمر این کار را نمیکرد کس دیگری پیدا میشد که آن را انجام بدهد و ما در حقیقت در مواجهه با یک ذهن نابودگر همیشه طرف زندگی را گرفتیم. ذهن نابودگر همیشه مفهوم دیگری را نمیدهد من تعمدا فیلم با گرگها میرقصد را مثال زدم چون از نظر من این تم داخل این فیلم میتواند جاگذاری شود رشد تکنولوژی رشد سازمانهای علمی جهانی و به هم پیوستگی این شبکهها تحلیل دادهها و برآمدن دیتاهای جدید که منجر به یک جهان جدید که جهان پیشرفت اول دوم و سوم میشود که در تالیف مفهوم دیگری اختلاف سلیقهای دارند. با این پیش فرض وارد پیام فیلم میشویم که در ساخت و ساز فیلم کاملا عیان است در پاسخ سوال مجری که در مورد پیام فیلم پرسیده شد آقای صحت گفت بسیار پیچیده است یعنی خالق فیلمی است که در لحظه با پیامکهای کوچک یک پیام اصلی میدهد. پیام اصلی در حقیقت عشق و مداراست. چیزی که ما در این فیلم میبینیم مثل شبکههای آهنین بزرگ سازمان فضایی لس آنجلس یا تعریف جدیدی که از آسیا هست. اسامی که در زمینه مطرح میشوند هر کدام از آنها الجائات مستقیم به یک مدل یا فلسفه زندگی دارند؛ حتی رنگ پوستها که در سینمای امروز هالیوود دیگر آن تعریف قبلی را ندارند یعنی آدم خوبها سفید و آدم بدها سیاه بودند. آقای معراجی افزود فکر میکنم انتخاب قهرمان فیلم از بین سیاه پوستان به عمد صورت گرفته است. آقای صحت در تایید این نظر گفت دگرگونه فکر کردن در سینمای آمریکا راه افتاده است و آنجایی که هنر مبتنی بر فلسفه حرکت میکند و دوشادوش فلسفه حرکت میکند حواسش هست که مخاطب کیست. سوال ابتدایی فیلم همین بود مخاطب این فیلم کیست؟ آیا نسل خاموشان است یا نسل زد یا وای نسل وای که نسل عجین شده با هوش مصنوعی هستند کسانی که تکنولوژی با روح و ذات آنها عجین است و نمیتوان تکنولوژی را از آنها گرفت.
اتفاق اصلی این است که دایره مخاطب این فیلم بسیار گسترده است اما نقطه هدف این فیلم مخاطبان نسل زد و وای است.
زیرا یک سوال نمادین در این فیلم هست یک سوال بسیار ساده که برای ما ایرانیها بسیار آشناست به کجا چنین شتابان؟ این سوال بسیار کلیدی است آیا فیلمی که ما دیدیم با این همه ابزار صنعتی با این تکنولوژی پیشرفته تصویری که 100 میلیون دلار هزینه در بر داشته با فیلم خانه دوست کجاست خیلی تفاوت دارد؟ در ذات و کنه روایت نه هر دوی این دو فیلم مسئلهشان عشق و تحمل و مدارا با دیگری است در صحنه انفجاری فیلم چه چیزی میتوانست ما را از این خرابی بزرگ نجات بدهد؟ آیا چیزی جز عشق بود؟ جالب این است که وقتی من از زاویه دید نویسنده نگاه میکنم او از زبان کاراکترهایی که بر اساس هوش مصنوعی زنده با ما عجین هستند گویی میگوید که جهان یک ساز و یک برنامه دارد برای زندگی و آن عشق است. در حقیقت هوش مصنوعی یا آن مخلوقات خالق می گوید چه آدمهایی هستید!شما عشق را دارید و چقدر آن را هدر میدهید و بیهوده سیر میکنید!
در اینجا تکلیف فیلم با نیهیلیسم و پوچگرایی و هر ایسم دیگری به شدت مشخص میشود. با وجود آنکه این فیلم یک فیلم پست مدرن فوق العاده درخشان است اما به هیچ وجه در دامن پست مدرنیسم و حفرههایی که میتواند برایش ایجاد کند نمیافتد فیلم درست است که فیلم از رئایسم کاملا فاصله میگیرد به دلیل داستانی که انتخاب کرده شرق و غرب عالم از آسیا تا لس آنجلس در حقیقت کمان این سپهر ارتباطات است که تمام این دیتاها از یک مسیری که بشر ساخته ترانسفر میشود و میرسد به یک نقطهای که مرز متعالی بشود در آن مرز متعالی ما به یک مشکلات بسیار ساده از ذهنهای تصمیم گیری که یک خطی و یک بعدی تصمیم میگیرند. فیلم خالق با طراحیهای ساده گرافیکی فیلم پیچیدهای شده و شکل گرفته و این فیلم باید فیلم استودیویی تلقی بشود اما واقعیت این است که بعضی از صحنهها را کارگردان با ظرافت خاصی در خارج از استودیو کار کرده و در هم تنیدگی سی جی آی با تصاویر واقعی و رئال ما را به سمتی میبرد که با فیلم همذات پنداری کنیم .برای مخاطب این فیلم از هر رده سنی یک سوال به صورت پیش فرض تعیین شده است ؛چرا ما اینجا هستیم؟
هر پاسخی به این سوال در واقع جایگاه فلسفی ما و برخورد اندیشه ما را در مواجهه با نیستی را در بر دارد و به تصویر میکشد. برای فهمیدن این فیلم میتوان کتاب انسان خدای گونه را خواند و همینطور دانستن مجموعه معارف فلسفی تولید شده در آلمان لازم است. زیرا این چراییها به ما کمک میکند که در جای درست فهم این فیلم قرار بگیریم آقای معراجی افزود فیلم به شدت از طرف دولت حاکمه آمریکا حمایت شده است ولی جمهوریخواهان خیلی طرفدار این فیلم نیستند. چون طبق نظر ایشان این فیلم نشان میدهد که آمریکا باید شرق آسیا و خصوصا چین را بپذیرد و باید به هر صورت با آنها کنار آمد .یعنی با هوش مصنوعی و رباتها.
آقای صحت گفت در مقابل فلسفه جهان غرب یک فلسفه به ظاهر مینیمال در شرق وجود دارد به نام فلسفه کنفسیوسی. در حقیقت این فیلم هر دوی این مفاهیم را در بطن خود میگستراند اما در فلسفه، خاورمیانه جزو غرب لحاظ شده است ساختار فیلم مبتنی بر برخورد تمدنی است و دنبال راه حلی برای گفتگو میان این دو تمدن میگردد و این دو مشرب فلسفی به طور نامحسوس در تار و پود این فیلم تنیده شده .نکته بزرگ این فیلم آن است که آمریکا به عنوان تداعی معنی بشریت 500 سال اخیر بعد از رنسانس بشر هر زحمتی که کشید در آمریکا بروز پیدا کرد. اما این حرف به معنی تایید حاکمیت آمریکا نیست تنها به لحاظ ساختار اندیشه ای. روایت آقای دکتر شایگان که میگوید آمریکا همان بهشتی است که بشر فکر میکرد روی زمین میتواند بسازد و ساخته است فیلم خالق باعث میشود که ما از خودمان بپرسیم که آیا ساز و کار جهان درست است سوال را میپرسد ولی درگیر نیهیلیسم نمیشود درگیر پوچگرایی نمیشود گستره تمدنی فیلم از فلسفه کنفسی تا فلسفه هگلی یا هر فلسفه هست انگار و نیست انگاری که در تمدن غرب با آن چالش داشتیم مورد مداقه و بازیابی قرار گرفته است. باید این فیلم را به لحاظ مطالعاتی ببینیم و اگر نبینیم احتمالا خیلی چیزها را از دست خواهیم داد این فیلم فیلم ندیدن نیست فیلم دیدن و دقت کردن است. فیلم از انسانهای خدای گونه نامیرا صحبت میکند فلسفه کنفسی میگوید هرچه که راه میرود را میخوریم و به مفهوم پیچیده میگوید هر چیزی که کار نمیکند را باید دور انداخت. این فیلم با به کار گرفتن مجموعهای از عناصر متضاد به یک درام جدید رسیده است.فیلمی که در مورد چیستی و کیستی یک انسان حرف میزند؛ فیلمی که با استفاده از سی جی آی چنان یک درام را در هم تنیده است و روایتی ساخته است که میتوان نکات بسیاری از آن استخراج کرد؛ همچنین جنبههای زبانی دراماتیک و ادبیات که شامل فلسفه و تاریخ و مجموعه علوم جهانگردی و جامعه شناسی میشود در این فیلم تنیده شده است ؛اما نکتهای که دارد این است که این فیلم اصلا به طور مستقیم در مورد هیچ کدام از این جوانب صحبت نمیکند .
آقای معراجی هم معتقد است که این دست فیلمسازان هرگز شعار فیلم را به طور واضح مستقیم مطرح نمیکنند و بسیار با ظرافت به موضوع اشاره میکنند. شاخصترین نکته این فیلم از نظر ایشان این بود که هوش مصنوعی قرار است باشد و ما باید با آن زندگی کنیم یکی از نکات مهم از نظر آقای اکبری صحت این است که در دهههای آینده جهان از دین عبور خواهد کرد و این مفهوم در این فیلم مستتر است اما در بحث سینمایی صحبت از آن چندان عملی نیست. ما اینجا در مورد نشانههای سینمایی و بصری فیلم صحبت میکنیم و گره گشایی مینماییم از ذات پیام محتوا و اینکه چه کسی چه چیزی میگوید که میشود تمدن غرب.
مفهوم فلسفی زیستن در چه بستری؟ بستر نشانههایی که دیدیم. مهمترین نشانه این فیلم پیش از آنکه فضاهای کلان و بزرگ و فضاهای دیتایی و تحلیل دیتاها را ببینیم مهمترین نشانهای که در فیلم وجود دارد عشق است یعنی در حقیقت جهان هر چقدر رشد کند و پیچیدهتر بشود و هر چقدر انسانها توانمندتر و باهوشتر از ما باشند با گذر زمان کارکرد نشانهها به مرور تغییر پیدا میکند. این فیلم جزو معدود فیلمهای تولید شده در هالیوود است که به ساختار خانواده و به عشق درست میپردازد و به این ترتیب این فیلم توانسته در کشورهایی مثل کشور ما بیشترین فروش را داشته باشد.